- روی برتافتن (تَ وَقْ قُ نُ / نِ/ نَ دَ)
روی برگردانیدن. اعراض کردن. (فرهنگ فارسی معین) :
بیچاره پدر چو زو خبر یافت
روی از پدر و قبیله برتافت.
نظامی.
دریغ است از این روی برتافتن
کزین روی دولت توان یافتن.
سعدی (بوستان).
رجوع به رو برتافتن شود
بیچاره پدر چو زو خبر یافت
روی از پدر و قبیله برتافت.
نظامی.
دریغ است از این روی برتافتن
کزین روی دولت توان یافتن.
سعدی (بوستان).
رجوع به رو برتافتن شود
